عاشــــــــــقانـــــــــه
سکوت میکنم.... دستام شروع کرد به لرزیدن پیش خودم گفتم لابد میخواد ولن رو تبریک بگه. جواب دادم صدام هم میلرزید. تا گفت الو سلام تا صداشو شنیدم از ته دل دعا کردم زمان وایسه. دلم برای شنیدن صداش تنگ شده بود چرا باهام این کارو میکنی؟ تقاص کدوم گناه رو داری ازم میگیری؟ بسه دیگه دیگه تحمل ندارم .ببببببببببسسسسسسسسسسمممممممممممهههههههههههه
نظرات شما عزیزان:
نه اینکه دردی نیست
گلویی نمانده برای فریاد
امشب بهم زنگ زد تا شمارشو دیدم عین سالهای پیش قلبم شروع کرد تند تند زدن
فقط یه جمله گفت: آدرس کافی شاپ که پارسال ولن با هم رفتیمو یادته؟
همین چند کلمه کافی بود تا آتیش بگیرم تا بسوزم تا خاکستر شم.خخخخخخخخددددددااااااااااااااا
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |